مدیران معمولاً در موقعیتی هستند که براحتی میتوانند تغییرات را تحت تأثیر قرار دهند. مدیر بودن به این معنیست که شما فضای بیشتری برای تصمیمگیری در اختیار دارید.
اما از همه مهمتر، هیچ چیز برای یک مدیر رضایتبخشتر از کمک به یک فرد یا یک تیم برای رسیدن به اهداف و گرفتن بهترین نتیجه نیست.
آموزش مهارتها و تکنیکها به کارمندان بسیار ساده است ولی آموزش ارزشها، باورها و نگرشها بسیار سخت است و در این بین آموزش به مدیران از همه سختتر است.
با این حال برخی مسائل اساسی هستند که نشان میدهند مدیران موفق بودهاند یا خیر!
بعضی از افراد فرق بین یک مدیر و رهبر را نمیدانند در حالیکه تفاوت زیادی بین این دو وجود دارد. در حقیقت یک مدیر در سمت مدیریت یک چارت سازمانی قرار گرفته که یک دفترکار زیباتر و جای پارک مخصوص دارد.
برای اقدامهای مهم شرکت تصمیم میگیرد و هزینههای شرکت را کنترل میکند.
در حالیکه هیچ یک از این خصوصیات از آنها یک رهبر نمیسازد. اما خبر خوب اینست که مدیرها میتوانند تبدیل به رهبر شوند.
بوسیله یادگیری تفاوتهای کلیدی و جایگذاری آن در شغل خود میتوانید از یک مدیر بیاثر تبدیل به یک رهبر تأثیرگذار شوید که نیروهای شایسته و با استعداد را تربیت میکند و بکار میگیرد تا هم سازمان و هم نیروها رشد و ارتقاء یابند.
کدام خصوصیات باعث تمایز یک رهبر از یک مدیر میشود؟ در ادامه این نکات را نام میبریم و درمورد آنها توضیح میدهیم.
1. رهبران راهنمایی میکنند، مدیران امر و نهی
رهبران به کارمندان خود انگیزه میدهند بصورتی که آنها ترغیب می شوند تا از رهبر خود پیروی کنند. اما مدیران تمایل دارند به کارمندان دستور بدهند و آنها اطاعت کنند.
رهبران هیچگاه تصمیمی نمیگیرند که کارمندان را بدون هدایت و فقط با توقع موفقیت مجبور به کار کند، در حالیکه مدیر آنها دست روی دست گذاشته و پنهان میشوند.
رهبران واقعی اغلب، ایدههای خود را ارائه داده و در کنار کارمندان خود کار میکنند. اقدامات آنها با هدف دستیابی به اهداف انجام میشود. اعتماد تیم به رهبر خود میتواند به بهبود فرهنگ تیم و انگیزش کارکنان کمک کند.
2. رهبران گوش میدهند، مدیران صحبت میکنند
رهبران خوب زمان خود را صرف گوش دادن به کارکنان خود میکنند بجای اینکه بالای سر آنها بایستند و صحبت کنند. آنها ارزش همکاری و ایدههای کارمندان را در فرآیند تصمیمگیری میفهمند.
مدیران تمایل دارند گفتگو کنند و از کارکنان توقع دارند که به دستورات گوش فرا داده و آنها را بدون دریافت هیچ راهنمایی یا توضیحی انجام دهند. این نوع نگرش رویکرد صحیحی برای ساخت یک تیم که میخواهند برای دانش و مهارتشان ارزش قائل شوند، نیست.
3. رهبران برابری را ترویج می دهند.
دنیای کسب و کار مدرسه ابتدایی نیست که کارمندان مورد علاقه خود را انتخاب کنید و همیشه آنها را تشویق کنید.
برخی مدیران هم یک حلقه از کارمندان مورد علاقه را دور خود جمع میکنند و زمان و مزایای بیشتری را به آنها اختصاص میدهند که میتواند منجر به رفتار ناعادلانه و کاهش بهرهوری و روحیه تیم شود.
اما رهبران خوب همه را به یک اندازه مورد توجه قرار میدهند و برای ایدههای افراد به یک اندازه در تیم ارزش قائل میشوند. رهبران قوی اجازه نمیدهند ترجیحات شخصی جلوی ایجاد یک محیط پویا را بگیرد.
4. رهبران در کار مشارکت میکنند و مدیران بر کار نظارت میکنند.
هنگامی که شرکت پروژه بزرگی راهاندازی میکند رهبران واقعی با تیمهایشان به میدان میروند و ابتکار عمل به خرج میدهند در حالیکه مدیران تمایل به کنار ایستادن و نظارت بر دیگران دارند.
یک رهبر بعنوان یک سرمایه در ترغیب تیم به انجام کارها به بهترین نحو، نقش دارد. مدیران ترجیح میدهند در گوشه ای نشسته و فقط با دیگران تعامل کوچکی داشته باشند تا دستورات را به آنها برسانند. این رفتار باعث آسیب به انگیزه، همکاری و خلاقیت تیم میشود.
5. رهبران سرزنش نمیکنند
برای اطلاع رسانی درمورد هر خطا یا اقدام اصلاحی موقعیت و زمان مناسب وجود دارد. در حالیکه حجم عظیمی از مسائل مربوط به یک کارمند میتواند با کمی انتقاد سازنده ملایم و بدون هیچ پرخاشی به او گفته شود.
رهبران توصیههای لازم را در محیطی خصوصی به کارمند میگویند اما مدیران اغلب کارمندان را سرزنش و گاهی تهدید میکنند که این رفتار باعث سرخوردگی، نگرانی و خجالتزدگی آنها میشود.
رهبران نیز میتوانند نظم را ترویج دهند اما رویکرد آنها باید تجربه یادگیری برای کارکنان باشد تا بتوانند کارهای خود را بهبود ببخشند.
6. رهبران با کارمندان همدلی میکنند
ادعای قدیمی که میگوید بهتر است کارمندان از مدیر خود بترسند تا مورد احترام قرار بگیرند، دیگر منسوخ شده. رهبران درک میکنند که ترس و وحشت دیگر عامل کنترل کارکنان نیست.
ترس باعث شک و تردید، ضعف روحیه و کاهش بهره وری میشود. پس رهبران هوشمند، کارمندان را با اعتماد، شور و شوق و همدلی تحت تاثیر قرار میدهند.
7. رهبران روی افراد و زمان سرمایهگذاری میکنند
برخی مدیران بخصوص آنهایی که کارکنان مورد علاقه دارند، ترجیح میدهند اکثر کارمندان خود را نادیده بگیرند. این رفتار باعث بروز نگرانی از آینده شغلی ناامن در کارکنان میشود.
اما رهبران کسی را نادیده نمیگیرند، آنها زمان و تلاش خود را روی آموزش و بهبود کارکنان سرمایهگذاری میکنند و به آنها در پیشرفت در حرفهشان کمک میکنند.
این تفاوتها برخی از تفاوتهای رایج بین مدیران و رهبران را نشان میداد. آنها به اندازه کافی ساده بنظر میرسند اما ساده همیشه به معنای آسان نیست.
رهبران واقعی به ارزیابی سبکهای مدیریتی خود تعهد دارند، این تفاوتهای کلیدی را درک میکنند و سپس تلاشهای بسیاری برای عمل کردن به این ویژگیها انجام میهند.